آخرین اخبار
کد مطلب: 79753
اگر براي محرومين کار نکنيد اصل انقلاب به خطر مي‌افتد/سطح صدق جهاد و سپاه را از ديگر جماعات بالاتر مي‌دانم
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 1039

به گزارش سلام لردگان - بيست و هفت خردادماه، سالروز تاسيس جهاد سازندگي به فرمان حضرت امام خميني (رحمة‌الله عليه) است. به مناسبت اين روز، گفتاري از شهيد بزرگوار آيت‌الله سيد محمد حسيني بهشتي (رضوان‌الله‌عليه) را بازخواني مي‌کنيم. شهيد مظلوم بهشتي، در اين سخنراني که براي جمعي از اعضاي جهاد سازندگي ايراد شده است به ارائه تحليلي از اين رويدادهاي آن برهه حساس از تاريخ انقلاب اسلامي مي‌پردازد و در سخناني ارزشمند، برخي بنيادهاي سياسي و اصول اساسي انقلاب را به‌صراحت توضيح مي‎‌دهد. متن اين سخنراني را عينا از شماره 24 نشريه جهاد، منتشر شده در دوم دي ماه 1360 از نظر مي‌گذرانيد:


بسم الله الرحمن الرحيم
من قبل از اينکه به سوالات جواب بدهم نکاتي را بايد عرض کنم. خب مي‌دانيد که به سپاه پاسداران و جهاد سازندگي و دادسراهاي انقلاب حمله کردن، نشانه روشنفکري است توي جامعه ما و اين نهادها[ي انقلابي] از دو سو چوب مي‌خورند؛ يکي از طرف روشنفکرها، يکي هم از طرف کساني که با فعاليت اين نهادها ضررها يا منشکلاتي مي‌بينند. يک مقدار هم گاهي عزيزاني توي نهادها بهانه به دست مي‌دهند، کارهايي مي‌کنند که آن‌ها بتوانند به اين‌ها حمله کنند، بگويند اينها اصلا خودسرند، نظم‌پذير نيستند، اصلا به اين دليل در جهادند که مي‌خواهند نظم نداشته باشند! گروه‌ها آمده‌اند توي اين نهادها لانه کرده‌اند! صاحبان انديشه‌هاي التقاطي توي اين نهادها لانه کرده‌اند!

...يک چيز ديگري هم هست و آن کارهايي که بايد بشود اما نه امروز، منتها برادر و خواهرها مي‌خواهند که کار فردا را امروز انجام بدهند. «و مجتني الثمرة بغير وقت ايناعها کالزارع بغير ارضه» که علي (عليه‌السلام)، آن مرد انقلابي صريح و سخت‌سر مي‌فرمايد که: اگر آدم خواست ميوه را قبل از رسيدنش بچيند مثل اين است که براي ديگران اين کار را انجام داده باشد.

اما من مي‌خواهم به شما برادرها و خواهرها مطلبي را بگويم و آن اين است که نمي‌شود جهاد را اينجوري بکوبند. چون نمي‌دانم که شما چقدر توي جريان هستيد در اين آبان گذشته، همان موقعي که آقاي رجايي سر کار آمدند، مقاومت‌ها و پرخاش‌هايي که من گاهي در جلسات شوراي انقلاب داشتم کمک موثري بود به اين که جهاد بماند و الّا، مي‌دانيد که بودجه‌تان را مي‌خواستند قطع کنند. مي‌گفتند بودجه اينها را قطع کنيد. البته همان کساني مي‌خواستند بودجه را قطع کنند که شما خيلي برايشان پادويي کرده بوديد. تلاش‌ها و کوشش‌هايي مي‌کردند و دليل مي‌آوردند. کساني هم مي‌گفتند که اين‌ها بودجه‌شان قطع شود که من تعجب مي‌کردم. اينها برادرهايي بودند که سال‌ها زندان [در راه] انقلاب را کشيده بودند. حالا چطور توجه ندارند که اين جهاد يک نهاد انقلاب براي اداره جامعه است و بعد از انقلاب بايد يک نهاد انقلابي کار بکند. ولي خب ما به هر حال چشم بسته به حساب اينکه کل جهاد يک نهاد پيشرو و اسلامي است محکم ايستاده بوديم، برادرهاي ديگر ما هم ايستاده بودند البته به شما بگويم که گاهي برادرهاي خود ما هم به من انتقاد مي‌کردند و حتي سر يک جاهايي بالاخره من در اقليت قرار گفتم و يعني برادرهاي همفکر ديگر هم راي به آن چيزي که من راي دادم ندادند. اما من بر اين عقيده و باور بودم که بايد از اين نهاد حمايت بشود تا يک فکري برايش پيدا شود.

الآن دولت آقاي رجايي سر کار است و برادرهايي که توي اين دولت هستند با شما خوبند و همه‌شان همفکرند. همه‌شان يار همديگر[ند] و مزاحم کار شما نيستند. من اميد فراوان دارم که اين‌ها بتوانند با همکاري شماها خيلي کار بکنند و شما هم با همکاري آنها خيلي کار بکنيد. شما را به دو چيز توصيه مي‌کنم:
يکي اينکه روابط و مواضع‌تان را با دولت و مجلس خيلي فعال و خلاق نگه داريد و ديگر اينکه روي بعضي چيزها عجله نکنيد. چيزهايي که به هر حال امروز نمي‌شد ممکن است فردا بشود. از اين راه نمي‌شود ممکن است از راه ديگر بشود. در اين مساله صاحب زمين شدن کشاورزان شما مي‌دانيد که اين راي من بود. اين ديگر خيلي روشن بود و ما خيلي جاها پايش وايستاديم و چوب‌ها براي آقاي منتظري و آقاي مشکيني و بنده خيلي بلند شد. اما ما ايستاديم و بالاخره کار به آنجا رسيد که امام هم به اين نتيجه رسيدند که فعلا بايد بند «ج» و «د» متوقف بشود. ديگر بعد از آن اگر شنيده شود که برادرها و خواهرها در جهاد يا در سپاه از اين کارها مي‌کنند ديگر آن وقت خيلي آسيب مي‌بينيم. ديگر معلوم مي‌شود که ما رهبر و رهروي نداريم. کما اينکه ديديد آقاي منتظري و مشکيني بعد از آنکه امام گفتند «نه»، نه به خاطر اينکه صرفا امام را دوست دارند و يا به او احترام مي‌گذارند و [بلکه] پيش از اين به عنوان يک اصل عقيدتي [پذيرفتند] که اگر اصل ولايت فقيه درست است الآن ولي فقيه مي‌گويد که جمع‌بندي من اين است که حالا نه [انجام نشود] و همان کسي که جمع‌بندي‌اش شاه را از مملکت بيرون کرده بگويد نه و ما عمل نکنيم اين ديگر جفا به نظام و متزلزل کردن نظام جمهوري اسلامي است.

استدعاي من اين است که برادران و خواهران ملتزم به يک نظمي باشيد و بعد از التزام به نظم بهتر مي‌توانيم مسائل را حل کنيم. دلسرد هم نشويد. گهگاهي حالا من توي ذهنم اين نگراني پيدا مي‌شود که اين جوان‌هاي عزيز ما که به عشق اسلام و بر ضد فئوداليسم و ضد کاپيتاليسم رنج‌ها بردند و تلاش‌ها کردند نکند توي ذهنشان اين بيايد که اي بابا، اين گروه‌هاي التقاطي انگار بد هم نمي‌گويند که اين نظام بالاخره سر از بورژوازي در مي‌آورد! که اگر اين وسوسه‌ها در ذهن  شما پيش بيايد من رنجيده‌خاطر مي‌شوم براي اينکه اين حرف‌ها چيست؟ ما سفت و محکم جلوي اين انحراف مي‌ايستيم. همه‌مان مي‌ايستيم. مگر مي‌گذاريم همچنين چيزي بشود؟ يک چيزي حالا [اگر] از اين راه نشد به يک شکل صحيح‌تري ما کشاورز را صاحب زمين خواهيم کرد. حالا آن هم ان‌شاءالله وقتش فرامي‌رسد و برايش راه‌هايي داريم.

حال اگر با دوتا از اين چيزها در ذهن شما برادرها و خواهرهايي که با شما همفکري مي‌کنند تزلزل و دغدغه پيش بيايد جداً آزرده‌خاطر مي‌شوم براي اينکه ما توي اين راه سنگلاخ پرپيچ و خم و پرنشيب و فراز انقلاب حالا حالاها بايد برويم و اگر بخواهد با اين چيزها متزلزل بشويم و دچار وسواس گرديم بيچاره مي‌شويم. اصلا ما حالا حالاها بايد راه برويم و حرکت کنيم و اينجا توي سپاه به برادران عرض کردم که روحيه من حالا با دي ماه 2 سال قبل که هنوز شاه نرفته بود هيچ فرقي نکرده و من خودم را الآن توي همان شرايط مي‌بينم. يعني مي‌دانم که جاده انقلاب پرسنگلاخ است.

پيچ و خم دارد. پرت شدن، شهيد شدن، رنج کشيدن دارد. منتها هر زماني به يک شکلي است. استدعاي من اين است که برادرها و خواهرها با يک همچنين روحيه‌اي اين حرکت را ادامه بدهيد و قاطع عمل کنيد و ضعف نفس نشان ندهيد. متکي به همين قانون اساسي مبتني بر رهبري فقيه جامع‌الشرايط باشيد و ملتزم به آن باشيد و بدانيد که خيلي چيزها را به ياري خدا توي اين مسير حل خواهيد کرد.

يکي از کارهايي که ما از قديم به آن معتقد بوديم و تا حدودي [هم] که کرديم خيلي اثر داشت اين است که پويايي فقاهت و اجتهاد را به جاي اينکه از طريق خودمان بينديشيم و خودمان توي مسائل فقهي اينجا و آنجا کار کنيم و بعد نتوانيم آن را به مرحله عمل درآوريم، هيمن پويايي را ببريمش در سطح فقاهت عمومي؛ يعني اثر بگذاريم روي حوزه‌ها و اثر بگذاريم روي شوراهاي فتوا و اين ميسر است و وقتي اين کار را بکنيم مي‌دانيد که محکم‌تر است براي اينکه ديگر يک قشر وسيع پشت کار مي‌ايستد. شما مي‌بينيد در 5 سال قبل، من حتي نمي‌گوي خيلي طولاني، آيا کسي باورش مي‌آمد که ما يک زماني باشيم که زن از نظر نقش سياسي و مبارزاتي، نقش زن امروز ما را داشته باشد و به او بگوييم توي خيابان بيا، جبهه برو، چنين کن، چنان کن. ايا کسي 5 سال قبل باورش مي‌آمد که اين به عنوان فتواي رايج عمل بشود؟ و الآن چقدر جالب است که مي‌بينيد به جاي اينکه 500 يا 1000 تا 2000 تا دانشجوي روشنفکر اين کار را بکند مي‌بينيد خيل زنان، ميليون‌ها زن به ميدان مي‌آيند.

به نظر شما کدام بهتر است؟ اولي يا دومي؟ دو هزارتا به عنوان روشنفکر مذهبي به ميدان بياند بهتر است يا دو ميليون، سه ميليون به عنوان توده زنان مسلمان؟ کدام موثرتر و کدام سازنده‌تر و پيش‎برنده‌تر و دشمن‌شکن‌تر و کدام ياري دوست را بهتر مي‌دهد که اين تجربه‌اي باشد براي همه چيزها و شما ان‌شاءالله و به ياري خدا توي خط بمانيد، دقيق باشيد، ملتزم باشيد به حدود الله و حافظ حدود الله باشيد. روي همين خط ياري خدا حرکت خواهيم کرد و من هيچ نگراني ندارم و به عنوان يک برادر به شما صريح مي‌گويم که اگر ما همين راه را با هم برويم، پيروزي بسيار چشمگيري آخرش است. براي اينکه شما در يک چيز دقت کنيد و آن اين است که بدانيد توي اين گروه‌ها و جمع‌ها، آنهايي که راست مي‌گويند و راست عمل مي‌کنند کدام هستند. اين مهم است و بنده معتقدم راستي و صداقت فوق تمام معيارهاي انقلابي است براي اينکه همه چيزهاي ديگر را مي‌شود در پرتوي اين حل کرد اما اگر اين لنگيد بقيه‌اش ديگر مشکل است.

اين روايت را لابد شنيده‌ايد که «جعل‌الشر في بيت و جعل مفتاحها الکذب» که شر و بدي و ناهنجاري را توي اتاق کردند و درش را بستند و کليدش را دروغ قرار دادند و وقتي آدم دروغ بگويد همه اينها مي‌شود و خير و نجات و رستگاري را در يک اتاق قرار دادند و درش را بستند و کليدش را صدق و راستي قرار دادند. من به شما بگويم توي اين جماعت (جهاد و سپاه) مجموعا سطح صدق را بالاتر مي‌يابم. نمي‌گويم صادق مطلقند ولي مي‌گويم سطح صدق بالا است که اين‌ها همان جماعتي هستند که توي خط امام حرکت مي‌کنند. و توي جماعت‌هاي ديگر، سياسي‌کاري و دوز و کلک را هم در سطح بالا يافته‌ام.

ما حالا حرف نمي‌زنيم ان‌شاءالله وقتي که زبانمان باز شد مشاهدات اين دو ساله‌مان را مخصوصا اين دو سال را براي مردم باز گفتيم آن وقت خيلي روشن مي‌شود. بنابراين از شما دعوت مي‌کنم در همين بابِ سلام و صدق و صراحت و خلوص و اخلاص حرکت کتيد و پيوند با همان رهبري فقيه واجد شرايط را حفظ کنيد و حدود را هم رعايت کنيد. دير و زودي بعضي کارها ناراحت‌تان نکند، دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.  و ان شاء‌الله سوخت و سوز ندارد، به همه‌اش مي‌رسيم. من به شما مي‌گويم که تا زنده‌ام تحمل نخواهم کرد نظامي را که در آن انسان‌هاي بسيار کم‌درآمد در کنار انسان‌هاي پردرآمد زندگي کنند. من اين را تحمل نخواهم کرد و تا آنجا که در توان دارم براي از بين بردن اين خواهم کوشيد و اسلام هم اين را نمي‌پسندد و هيچ ترديدي هم نيست ولي ان‌شاءالله از راهش و مجرايش نه اينکه به خاطر بعضي چيزها انقلاب ما به خطر بيفتد.

اين را هم به شما بگويم که من خوب مي‌دانم که اگر براي محرومين کار نکنيد انقلاب اصلش به خطر مي‌افتد و به همين دليل از راه‌هاي ديگر داريم براي محرومين کار مي‌کنيم. شوراهاي اقتصادي باز تشکيل شد و اصرار کرده‌اند که بنده هم در آن شرکت کنم که اگر به من اعتراض نکنند که قوه قضائيه به اين کارها چه کار دارد و هرچه مي‌گوييم بابا ما صبح تا ظهر بايد توي قوه قضائيه باشيم اصلش يک مسلمانيم مثل مسلمان‌هاي ديگر که هر کاري از ما ساخته باشد انجام مي‌دهيم ولي مثل اينکه اين هم يک بهانه و چماق جديد شده است. اول‌ها هم ما به امام گفتيم که بگذاريد ما نباشيم و ازاد و يک طلبه باشيم -حالا هم يک طلبه هستيم- ولي يک طلبه آزاد باشيم که کارهاي خودمان را بکنيم ولي ايشان اصرار فرمودند که حتما بايد قبول کنيد.

به هر حال به عنوان يک طلبه، برادر شما در اين راه همچنان کوشا خواهم بود و آينده را روشن مي‌بينم و براي ان مسائل هم راه‌حل‌هاي اسلامي اصيل خواهيم يافت و عمل خواهيم کرد. دغدغه‌اي در خاطرتان نباشد فقط يک خطر است و آن اينکه شما با اين وسوسه‌ها و دغدغه‌ها ميدان را خالي کنيد ما به تنهايي نمي‌توانيم. ما با شما و شما با ما، با هم مي‌توانيم کار کنيم. هر وقت هم ميلِ مبارک شد که ميدان را خالي کنيد قبلا ما را خبر کنيد که ما اول بگوييم. آقا اگر نوبتي هم باشد بعد از بيست، سي سال نوبت ما است که برويم و توي خانه بنشينيم و نوبت شماها نيست. بايد سفت و محکم توي خط بايستيد. ان‌شاءالله هيچ موقع ميدان را خالي نمي‌کنيد. سازنده هستيد و اين مختصر عرايضي بود که من مدت‌ها ميخواستم با برادرها و خواهرهاي جهاد داشته باشم.

منبع. مشرق

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 



جهت عضويت در کانال های خبري سلام لردگان روی تصاویر کليک کنيد
پیوند
سايت رهبري

دولت

مجلس